زیر پایم نشسته دربدری
زیر پایم نشسته دربدری،در تنم گر گرفته عطر تنت
من زلیخای بوالهوس؟!... هرگز...آی بیخود دریده پیرهنت
بی هراس از تو گفته ام در شعر، بی هراس از تو پر شدم اینبار
هیچ کس نیست سرزنش بکند، هیچ کس جز شراره های تنت
درد پیچیده توی اندامم، سینه ام تیر می کشد هرروز
لحظه لحظه شماره ات بکنم؟ کی می آیی؟! کجاست در زدنت؟!
التماست نمی کنم برگرد...التماست نمی کنم که بمان...
به خیالت خوشم و می دانم، غیر این دل نمی شود وطنت
توی این روزهای زهر آلود،هیچ کس جز تو در هوایم نیست
در بگو بغض بی ترک مانده ، چه قدر مانده تا غزل شدنت
چه قدر مانده باورم بکنی، بین دلشوره های هرروزه
که بگویم ...نگویمت...؟! آخر...چاره ای نیست ؟ تا که آمدنت-
قصه ای تازه را رقم بزند ، قصه ای تازه تا عیان بشود
من گرفتار آتش و بغضم، در تنم گر گرفته عطر تنت
سما
نظرات:
سلام یادگاری کرمانم |
«نصیب» میگوید: |
«سمانه امشب دور دلم چارچوب بسته شده...دل من که چیله دونی بود...چارچوب نمی خواس که....اسمم برا کربلا تو لیست ذخیره بود...یعنی امام حسین دست رد به سینه ما می زنه....نلخ می شه...یعنی بیدار شو خیلی مونده آدم شی..........راس می گن حرف حق تلخه...دعام کن لایق شم حتی اگه به کربلا نرسیدم ...اما ای کاش زودتر برسم...عزیزم چون باهات زندگی کردم تمام حال و هوای شعرات برام اشناس...باز موقع امتحانا شد که شاعر بشی و تنها کاری که نکنی درس خوندن باشه اما بخون ددم بارک ا...-خدا به همرات عزیزکم» |
سلام یادگاری کرمانم |
«نصیب» میگوید: |
«سمانه امشب دور دلم چارچوب بسته شده...دل من که چیله دونی بود...چارچوب نمی خواس که....اسمم برا کربلا تو لیست ذخیره بود...یعنی امام حسین دست رد به سینه ما می زنه....نلخ می شه...یعنی بیدار شو خیلی مونده آدم شی..........راس می گن حرف حق تلخه...دعام کن لایق شم حتی اگه به کربلا نرسیدم ...اما ای کاش زودتر برسم...عزیزم چون باهات زندگی کردم تمام حال و هوای شعرات برام اشناس...باز موقع امتحانا شد که شاعر بشی و تنها کاری که نکنی درس خوندن باشه اما بخون ددم بارک ا...-خدا به همرات عزیزکم» |